وب سایت رسمی رضاقاسمی
دیدم گلی از شاخه اش می ناز ادامه دارد ------ روزگاری
دلم افسوس بود و اشتیاق
دلم سوزبودو احتراق
هرچه میشد به باد میدادم
تا مرا قدری نسوزاند
به بنفشه نگاه میکردم که چقدر مظلوم به من نگاه میکند
می گفتم تو پرپر نمیشوی
نمی گذارم کسی تورا از ریشه بخشکاند
مگر من زنده نباشم
تبسمی کرد و لاله هایش را در هم پیچید و آن صورت ماهش را زیر ان لاله های قرمز برای همیشه پوشاند. برگرفته از کتاب رمان ((جان من)) نوشته رضا قاسمی
داردصدایم می کند
با ته صدای نازکی
ازدور دعوایم میکند
سمتش به راه افتادمو
به پیش او رسیدم
گفتم گل نازمنی
برای چه رنجیده ای؟
Power By:
Reza Ghasemi |